من آرزو کردم برایت یار باشم
آقا نمیخواهم به دوشت بار باشم
یوسف خریدن نیست در اندازه ی من
اینجا دویدم گرمی بازار باشم
دیگر حرامم باد خواب صبح جمعه
خوب است وقت دیدنت بیدار باشم
تا آخر عمر از تو میخوانم که شاید
بین سپاهت میثم تمار باشم
یک لحظه هم نگذار من بی تو بمانم
دیگر نمیخواهم پی اغیار باشم
وقتی طبیب دردهای ناعلاجی
من نذر کردم تا ابد بیمار باشم
چشمم به یاد کربلا لبریز اشک است
سخت است دور از مرقد دلدار باشم...