عمریست زیر بیرقتان گریه میکنم
از دور یاد مرقدتان گریه میکنم
شکر خدا که جزءِ محبانِ زینبم
در سایه ی محبتتان گریه میکنم
هر جا که ذکر نام حسین است و خواهرش
من پا به پای مادرتان گریه میکنم
مادر ز دست دادی و سنی نداشتی
بر خانه دار بودنتان گریه میکنم
هر وقت اوج روضه به گودال میرسد
از حالتِ دیدنتان گریه میکنم
زینب کجا و مجلس نا محرمان کجا
بر حرمت شکسته تان گریه میکنم
با طعنه ها و زخم زبان ها چه کرده اید
بر لحظه لحظه ی اسارتتان گریه میکنم
باور نمیکنم که معجرتان را ربوده اند
از عمق دل به معجرتان گریه میکنم
عمرم به عمر نوح اگر متصل شود
در روضه ی برادرتان گریه میکنم
ما دسته دسته شیعه تسلیم زینبیم
بیچاره آن دلی که در این قوم و دسته نیست
با دستهای بسته هـزاران گـره گشـود
ثابت شده ست ، دخت علی ، دست بسته نیست
گیرم به چشم شوهر خود هم غریبه شد
گیرم خمیده گشت ؛ ولی هیچ خسته نیست
برخیز و باز ، نافلهات را بهپـا نـمـا
پیغمبر قیام ، که از پا نشسته نیست
سر را به پای محمل سالار خود شکست
گرچه سرششکسته ؛ ولی سرشکسته نیست
بیا و عزم سفر کن بر آستان حرم
نظاره کن به افق های بیکران حرم
همیشه مغرب خورشید پشت پرچم توست
دلیل سرخیِ خون رنگ ِآسمان حرم
کسی نشسته نظر میکند به آن دسته
که نام و منصبشان گشته خادمان حرم
وَایستاده غلامت به انتظار کمی
ز مانده های غذا و ز لقمه نان حرم
یکی دو لحظه صبوری که بعد از این باشد
نماز واجب هر روز با اذان حرم
کنار زاویه های ضریح شش گوشت
دخیل بسته ام اینبار بر جوان حرم
وَ روضه ها همه تکرار میشود وقتی
که آب دست تو دادند ساقیان حرم
وَ تل زینب تو تا همیشه گریان است
برای دیده ی خونبار دیده بان حرم
به راه کوفه و بازار شام و بزم شراب
امان ز برده فروشان و محرمان حرم
چقدر طعنه شنیدی و زجر ،زجرت داد
همیشه دفع بلایی ز بانوان حرم
شبیه موی سه ساله وَ قلب نازش،سوخت
از این حکایت ما مغز استخوان حرم
نشسته ای به تباکی ،چه غافلی زائر
که قصد صحن نجف کرده کاروان حرم
چه هیبتیی چه جلالی طلاست ایوانت
وگِرد قبر تو جمعند قدسیان حرم
اگر چه غصب خلافت کنند حق تورا
ولی فقط تو امیری به مومنان حرم
رفیق چاه شدی و صدای درد دلت
هنوز میرسد آقا به گوش جان حرم
بخوان ز قصه ی تاریخ مردم کوفه
که رد شدند همیشه در امتحان حرم
دلم برای تو پر میزند بگو چه کسی
برات عشق دهد دست زائران حرم
وبین راه سری هم به کاظمین بزنیم
که بینِ این دو اسیرند سائلان حرم
میان باب حوائج وَ جود ابن رضا
چه سود ها که نکردند تاجران حرم
قنوت کرده دو دستم یکی به سمت جواد
و دیگری به سوی پیر عارفان حرم
به سامرا ببریدم مرا به خون خواهی
وَ جا دهید مرا جزو کاشیان حرم
به پای غربت اسم حسن تو هم هادی
بسوختی و نشد ناله ات امان حرم
ز بعد غربت و تخریب و ناسزا گفتن
برآمده زشکایت همه فغان حرم
صدای جامعه هایت ز دور می آید
که محو صوت دعا بود روضه خوان حرم
چقدر خاکی و ویرانه ای ولی حتماٌ
سری زدی به مدینه به بی کسان حرم
پرم شکسته ولی میشود دمی که شود
برای قبر غریبانه سایه بان حرم
بقیع را که شبیه شلمچه خاکی شد
ضریح و بقعه بسازند خاکیان حرم
نه گنبدی نه ضریحی نه قبر پیدایی
که آه زخم مدینه شده نشان حرم
نه جنّ و انس و ملک در فراق گریانند
که خون زدیده فشانند ماهیان حرم
طواف کعبه روم چون که جای جای مطاف
شمیم عِطر تو دارند حاجیان حرم
کبوترم و دلم سخت دانه میخواهد
وَ بعد از از آن غزلی کنج آشیان حرم
سحر صدای مناجات و هر طرف بزمی
کنار شاه خراسان و دوستان حرم
مرا ورودی باب الجواد روزی کن
علی الخصوص زمان سحرگهان حرم
برای اینکه خدایی شویم میبایست
دخیل عشق ببندی به ریسمان حرم
هزار سال گذشته و باز هم باقی ست
خیانت و ستم و جور خائنان حرم
حکایتی شده غیبت بیا که منتظریم...
به انتها برسد با تو داستان حرم
دعا کنم که بزودی برای هیئت ها
مدیحه خوان توشویّ و مکان : مکان حرم
عزیز فاطمه ایرانیان همه عضوند...
به پایگاه بسیج مدافعان حرم
برای حفظ حریمت حساب کن روی
دفاع سرخ تمام مدافعان حرم
به رنگ خون شهیدان قلم بزن بنویس
پلاک سینه ی مارا مدافعان حرم
به روز حشر که زهرا شفیعه باشد و بس
نجات داده به خیل مدافعان حرم
بــرادرم
همیــن بس که تــو را از من گرفتنــد
از کوفه و سنــگ جفا دیــگر نگویم
می دانی ای آرام جانم ای حسینــم
پس از سر و تشت طلا دیــگر نگویــم
طاقت نــداری تا بگویم ای بــرادر
آتش بــه جان خیــمه ها . . . دیــگر نگویــم
داغ سه ساله پشت زینــب را شکستــه
ایــن داغ سنگیــن بــود و ما . . . دیــگر نگویــم
من بــودم و یــک دشت باغ لاله امّــا
با داغ خود کشتــی مرا دیــگر نگویم
یــک کربلا بــس بود تا زینــب بمیــرد
از کربــلا تا کربــلا دیــگر نگویم
بــرادر نبــودی که ببینــی..