تحلیل زیبای استاد پناهیان درمورد نامه امام خامنه ای به عموم جوانان اروپا و آمریکای شمالی
تحلیل زیبای استاد پناهیان درمورد نامه امام خامنه ای به عموم جوانان اروپا و آمریکای شمالی
هرچه که بود گذشت از فضیلت شب قدر دلمان خوش است به شب اول محرم
هرچه که بود گذشت از فضیلت شب قدر دلمان خوش است به شب اول محرم
رمضان رفت و به دل هست هوای رمضان
وه هوایی به خداوند و نوای رمضان
راز این ماه مبارک چه کسی می داند
پی نبردیم به رازش به خدای رمضان
جان و دل شد همه جا راه پر آواز خدا
در سحر ها همه جا دست دعای رمضان
روز شب ما به تلاوت بنشینیم وچه خوش
بارها گفتن الغوث و هوای رمضان
ویژه در آن شب قدری که صفای دگر است
ذکر العفو و قدوس و صفای رمضان
من در آیینه یا رب و در آن خُلصنا
سوز دل دیدم و بگرفت جلای رمضان
رسم عاشق نه چنین باد که دست بردارد
ازخداوند کریم و ز فضای رمضان
گر چه هر روز بنوشیم ز آن باده عشق
لیک خوش باد تلاوت به شبای رمضان
نکند در سحر ازعشق خدا دست کشیم
که رود پاک زسر دست شفای رمضان
عشق و مستی همه از جانب او آمده است
بعد شعبان همه مستیم به پای رمضان
گشته امشب شب آخر دل ما هم به وداع
ای خدایا بده پاداش و جزای رمضان
گر چه دل گریه کنان است ولیکن که امید
دارد از سال دگر بهر ندای رمضان
شام آخر شد و فردا مه نو چشمک زن
عید خوش یوم تو آمد که برای رمضان
بده یارب همه را عیدی این ماه عزیز
هم به این (فاتح) دلسوخته ردای رمضان
روزگاری در سرزمینـم یــواشکی ساکشان را می بستنــد ،
یواشـکی شناسنـامه هایشان را دست کاری میکردنــد تا با زیـاد کردن سنشان بـه جبــهه برونــد ،
در جبـهه یـواشکی سنــگر را ترک می کردنــد بــرای نمـاز شب
و یواشکی گمنــام شهیــد می شدنــد ! •
ولی امروز. . .
و
امـروز یـواشکـی در افـکـار مـان نـفـوذ کـردنـد، یواشکـی روش َنـفـکر
نـمـایمان کردند، یـواشکـی مـرا بـی غـیـرت و تـو را بـی حـجـاب کـردنـد، و
امـروز تـو چـه بـا غـرور روسـری از سـر بـرمـیـداری و حـراج مـیـکـنـی
زیـبایـیـت را بـه اسـم آزادی و مـن چـه با افـتـخار زیـرش کـامـنـت مـی
گـذارم: سـپـاس بـانـو !!!
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بهش گفتم: امام زمان (عج) رو دوست داری؟
گفت: آره ! خیلی دوسش دارم
گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟
گفت: آره!
گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟
گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان (عج) به ظاهر نیست ، به دله
گفتم: این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله رو قبول ندارم
گفت: چرا؟ . . . . . . . .
براش یه مثال زدم:
گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و
الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی
بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره.عصبانی میشی و
بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟ بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه :
عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این
دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه:
عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله…
دیدم حالتش عوض شده
بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با
یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو
باور می کنی؟
گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه
گفتم: پس حجابت….
اشک تو چشاش جمع شده بود
روسری اش رو کشید جلو
با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره
از فردا دیدم با چادر اومده
گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد!
خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره
می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه
نازنیـــنم ادم ...
بــا تــو رازی دارم ...
انــدکی پیـــشتر آی ...
آدم آرام و نجـــیب آمد پیـــش ...
زیـــر چشــــــمی به خــــــدا مـــی نگریــــــســـــــت ...
محــــو لبخنــــد غم آلــــود خــــدا .. دلش انگار گریست ...
نازنینم آدم !!! قطره ای اشـــک ز چشمان خـــداوند چکیــــد ...
یاد مــــن باش که بــــس تنهایـــــم ...
بغــــض آدم ترکـــــید .. گونه هــــایش لرزیـــد ..
بــــه خدا گفت : من به انـــدازه ی .. گـــل های بهشـــــــــت ... نه! ..
به انـــــدازه ی عــــرش! ..نه .. نه .. به انــــدازه ی تنهائیـــــت ...
ای هســـــــتی من دوســـتدارت هستم ...
آدم کولـــه اش را برداشت ..خســته و سخت قدم بر مـــی داشت ...
راهـــی ظــــــــــــلــمت پر شــــــور زمـــــین ..
طفــــلکی بنده غمــگین ادم ..
در میـــــــان لحظـــــه ی جانکاه هبــــــــوط ... زیر لبهـــــــای خدا باز شــــــــنید ...
نازنیــــــنم ..ادم ... نه به اندازه ی تنهــــــــائی من ...
نه به اندازه ی عــــــرش .. نه به اندازه ی گل های بهــــشت ...
که به انـــدازه ی یکــــ دانــــــــه ی گــــــــندم تو فقـــــط یادم بـــــــاش ...
نــــــازنینم آدم ...نبـــــری از یـــــادم ..
آنکه از فرط گنه ناله کند زار کجاست؟
آنکه زاغیار برد شکوه بر یار کجاست
باز ماه رمضان آمد و بر بام فلک
می زند بانگ منادی که گنه کار کجاست
سفره رنگین و خدا چشم به راه من و توست
تاکه معلوم شود طالب دیدار کجاست
بار عام است خدا را به ضیافت بشتاب
تا نگوئی که در رحمت دادار کجاست
مرغ شب نیمه شب دیده به ره می گوید
سوز دل ساز بود دیده بیدار کجاست
ماه رحمت بود ای ابر خطاپوش ببار
تا نگویند که آن وعده ایثار کجاست
حق به کان کرمش طرفه متاعی دارد
در و دیوار زند داد خریدار کجاست
آن خدائی که رحیم است و کریم است و غفور
گوید ای سوته دلان عاشق دلدار کجاست
من ژولیده به آوای جلی می گویم
آنکه با توبه ستاند سپر نار کجاست
ماه رمضونتون مبارک