ابزار وبلاگ

ائمه اطهار :: انا المجنون

انا المجنون

میعادگاه عاشقان حسینی

انا المجنون

میعادگاه عاشقان حسینی

حواسمان هست یا نــــــــه !... اگر شهید نشویم، باید بمیریـم ... <<>>
1 2 3 4 5 6 7 8
<<>>
------ آقا چقدر نام شما مزه می دهد.. ----
دایی جونم..

شهید سید مسعود مؤیدی
تاریخ تولد 1345
تاریخ شهادت 1362/12/08
محل شهادت : جزیره مجنون
نام عملیات: خیبر
پیامک
نویسندگان
---- لب های من عسل شده از گفتن حسین ---
عمو جونم..

شهید سید کمال الدین مؤیدی
تاریخ تولد 1342/02/04
تاریخ شهادت 1364/11/22
محل شهادت : فاو
عملیات: ولفجر8
بر هر که بود ضد "ولایت" لعنت..


لحظه های انتظار..


حرفهایتان
  • ۵ آذر ۹۴، ۱۳:۳۷ - ❤منتـــظر المـهـدی❤
    عالی ++....

آخرین مطالب

۱۲۹ مطلب با موضوع «مذهبی :: ائمه اطهار» ثبت شده است

گویند کریم است گنه می بخشد...

گیریم که ببخشد زخجالت چه کنم؟!!




دریافت    حجم: 12.2 مگابایت
مدت زمان: 1 دقیقه 59 ثانیه
(کلیپ شبهای احیا حرم امام رضا علیه السلام)
۱۷ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۳ ، ۱۰:۰۲
seyed ahmad

بهش گفتم: امام زمان (عج) رو دوست داری؟
گفت: آره ! خیلی دوسش دارم

گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟
گفت: آره!

گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟
گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان (عج) به ظاهر نیست ، به دله

گفتم: این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله رو قبول ندارم
گفت: چرا؟ . . . . . . . .

براش یه مثال زدم:
گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره.عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟ بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله…

دیدم حالتش عوض شده

بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور می کنی؟
گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه

گفتم: پس حجابت….
اشک تو چشاش جمع شده بود
روسری اش رو کشید جلو
با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره

از فردا دیدم با چادر اومده
گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد!
خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره
می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۳ ، ۱۸:۴۹
seyed ahmad

شده تا نیمه ی شب در بزنی وا نکنند؟

یا دری را شده با سر بزنی وا نکنند؟

 

تو بدانی که یکی هست که بی طاقت توست

باز تا طاقت آخر بزنی وا نکنند؟

 

دم در، بید بلرزی و به جایی برسی

که ته فاجعه پرپر بزنی وانکنند؟

 

روی یک پله ، در ِ خانه ی بی فرجامی

بتپی قلب کبوتر بزنی وا نکنند؟


خنده ای کردم و گفتم دل من گریه نکن

تو اگر صد شب دیگر بزنی وا نکنند

 

این در ِ بسته عزیز دل من بسته به توست

شده باور کنی و در بزنی وا نکنند؟

۷ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۳ ، ۰۲:۱۷
seyed ahmad

و فلج بود
تمام بدنش ناقص و کج بود
گمانم که شفا یافت،
و این کارِ همین
حضرت ثامن،
همین روح حُجَج بود ...
چه آقای کریمی،
خدایا چه طبیبی،
نفرمود برو اهل صلیبی
نفرمود که در مسلک ما فرد غریبی
و فرزند مسیحی مرا نیز شفا داد
چه آقای نجیبی...
عجب حال و هوایی،
عجب صحن و سرایی،
که هر کس به طریقی
شده مشغول گدایی
یکی مثل کبوتر پی دانه،
یکی مثل گیاهی،
و در این مزرعه دنبال جوانه
یکی داد زد آقا
که برای خودتان آمدم اینجا
نه پی دانه و یا این که جوانه ...
که مقصود تویی،
کعبه و بت خانه بهانه

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۳ ، ۰۲:۱۴
seyed ahmad

من آرزو کردم برایت یار باشم
آقا نمیخواهم به دوشت بار باشم
یوسف خریدن نیست در اندازه ی من
اینجا دویدم گرمی بازار باشم
دیگر حرامم باد خواب صبح جمعه
خوب است وقت دیدنت بیدار باشم
تا آخر عمر از تو میخوانم که شاید
بین سپاهت میثم تمار باشم
یک لحظه هم نگذار من بی تو بمانم
دیگر نمیخواهم پی اغیار باشم
وقتی طبیب دردهای ناعلاجی
من نذر کردم تا ابد بیمار باشم

چشمم به یاد کربلا لبریز اشک است
سخت است دور از مرقد دلدار باشم...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۳ ، ۰۲:۱۳
seyed ahmad

مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جاده سه شنبه شب قم شروع شد

آیینه خیره شد به من و من به‌ آینه
آن قدر خیره شد که تبسم شروع شد

خورشید ذره‌ بین به تماشای من گرفت
آنگاه آتش از دل هیزم شروع شد

وقتی نسیم آه من از شیشه ها گذشت
بی تابی مزارع گندم شروع شد

موج عذاب یا شب گرداب؟! هیچ یک
دریا دلش گرفت و تلاطم شروع شد

از فال دست خود چه بگویم که ماجرا
از ربنای رکعت دوم شروع شد

در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار
تا گفتم السلام علیکم ... شروع شد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۳ ، ۰۲:۱۱
seyed ahmad
روزی ام ساز که در یک سحر ماه خدا
پیش شش گوشه بساط سحری پهن کنم
یا ابا عبدالله...
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۳ ، ۱۴:۵۰
seyed ahmad

داعش، عمویی با دم شیر بازی نکن
برگرد بابا جون، انقده لجبازی نکن
ایندفعه فرق میکنه، نزار بشیم وارد کار
صحبت از کرب و بلاس، گوش بده خاک بازی نکن
تو که هیچی، برو به شمر و یزید بگو بیان
برو بچه، با بزرگتر از خودت، بازی نکن
ما اگه بیایم تو کار، باید دو پا قرض بگیری
بدو بابا، بدو، واسه ما جو سازی نکن
شنیدم گفتی میخوای به ایرانم سر بزنی
خندیدیم، بسه دیگه، زیادی فیلم بازی نکن
خلاصه تا وقت داری فرار کن و اونجا نمون
خشم ما حیدریه، با دم شیر بازی نکن

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۳ ، ۱۴:۱۸
seyed ahmad

آنکه از فرط گنه ناله کند زار کجاست؟

آنکه زاغیار برد شکوه بر یار کجاست

باز ماه رمضان آمد و بر بام فلک

می زند بانگ منادی که گنه کار کجاست

سفره رنگین و خدا چشم به راه من و توست

تاکه معلوم شود  طالب دیدار کجاست

بار عام است خدا را به ضیافت بشتاب

تا نگوئی که در رحمت دادار کجاست

مرغ شب نیمه شب دیده به ره می گوید

سوز دل ساز بود دیده بیدار کجاست

ماه رحمت بود ای ابر خطاپوش ببار

تا نگویند که آن وعده ایثار کجاست

حق به کان کرمش طرفه متاعی دارد

در و دیوار زند داد خریدار کجاست

آن خدائی که رحیم است و کریم است و غفور

گوید ای سوته دلان عاشق دلدار کجاست

من ژولیده به آوای جلی می گویم

آنکه با توبه ستاند سپر نار کجاست


ماه رمضونتون مبارک

خوشمزه ترین افطار سر سفره سلطان ایران ، امام رضاست خیلی دوست دارم یه سال بتونم سر سفره امام رضا روزه ام رو باز کنم اما تا حالا قسمت نشده..
واسم دعا کنید که امسال بتونم
منم شما رو دعا میکنم


۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۳ ، ۰۱:۴۲
seyed ahmad

توی آمریکا مراسم روضه گرفته بودیم
شب اول یه سیاه پوست هم اومد روضه
.
براش یه مترجم گذاشتیم
.
شبای بعد، همین جور هی تعداد سیاهپوست ها زیاد میشد تا مجبور شدیم یه جای دیگه روهم برای مراسم بگیریم.
شب آخر ۱۵۰ تا سیاهپوست گفتن که میخوان شیعه بشن!
.
پرسیدم برای چی میخواین شیعه بشین؟!
.
همه نگاه کردن به سیاهپوستی که شب اول اومده بود روضه!
.
ازش پرسیدم برای چی شیعه شدی؟
.
گفت: شب اول یه تیکه از روضه جون رو خوندی( غلام سیاه امام حسین)
.
همونی که وقتی امام حسین سرش رو گذاشت روی پای خودش، سه بار سرش رو انداخت گفت جایی که سر علی اکبر بوده جای سر جون نیست!!؟
.
ولی امام حسین سرش رو گذاشت روی پاهاش و جون شهید شد..
.
من رفتم به این سیاهپوستا گفتم: بیایید که دینی رو پیدا کردم که توش سیاه و سفید فرقی نداره....

۱۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۳ ، ۰۲:۰۴
seyed ahmad

Up Page
کد پرش به بالای صفحه وب