ابزار وبلاگ

مذهبی :: انا المجنون

انا المجنون

میعادگاه عاشقان حسینی

انا المجنون

میعادگاه عاشقان حسینی

حواسمان هست یا نــــــــه !... اگر شهید نشویم، باید بمیریـم ... <<>>
1 2 3 4 5 6 7 8
<<>>
------ آقا چقدر نام شما مزه می دهد.. ----
دایی جونم..

شهید سید مسعود مؤیدی
تاریخ تولد 1345
تاریخ شهادت 1362/12/08
محل شهادت : جزیره مجنون
نام عملیات: خیبر
پیامک
نویسندگان
---- لب های من عسل شده از گفتن حسین ---
عمو جونم..

شهید سید کمال الدین مؤیدی
تاریخ تولد 1342/02/04
تاریخ شهادت 1364/11/22
محل شهادت : فاو
عملیات: ولفجر8
بر هر که بود ضد "ولایت" لعنت..


لحظه های انتظار..


حرفهایتان
  • ۵ آذر ۹۴، ۱۳:۳۷ - ❤منتـــظر المـهـدی❤
    عالی ++....

آخرین مطالب

۷۷ مطلب با موضوع «مذهبی :: مذهبی» ثبت شده است

مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جاده سه شنبه شب قم شروع شد

آیینه خیره شد به من و من به‌ آینه
آن قدر خیره شد که تبسم شروع شد

خورشید ذره‌ بین به تماشای من گرفت
آنگاه آتش از دل هیزم شروع شد

وقتی نسیم آه من از شیشه ها گذشت
بی تابی مزارع گندم شروع شد

موج عذاب یا شب گرداب؟! هیچ یک
دریا دلش گرفت و تلاطم شروع شد

از فال دست خود چه بگویم که ماجرا
از ربنای رکعت دوم شروع شد

در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار
تا گفتم السلام علیکم ... شروع شد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۳ ، ۰۲:۱۱
seyed ahmad

ﻗﺎﻳﻘﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺳﺎﺧﺖ
ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﺑﻪ ﺩﺭﻳﺎﯼ ﺩﻝ ﺍﺭﺑﺎﺑﻢ
ﻗﺎﻳﻖ ﺍﺯ ﺧﺸﻢ ﭘﺮ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﺩﻝ ﺍﺯ ﻧﻔﺮﺕ ﺗﻜﻔﯿـﺮﻳـﻬـﺎ
ﺷﻴﻌﻪ ﺩﺭ ﻧﻴﻤﻪ ﺷﻌﺒﺎﻥ ﺧﻮﺵ ﺑﻮﺩ
ﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺟﺮﺃﺕ ﺭﻓﺘﻦ ﺩﺍﺩﻳﺪ
ﻧﻪ ﺩﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﻋﻮﺍ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺳﺮﺑﻨﺪ ﻧﻴﺴﺖ              
ﻫﻤﻪ ﺳﺮﺑﻨﺪﻫــــﺎ،ﻧﺎﻡ ﻳﺎ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﺳﺖ
ﻧﺸﻮﺩ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﺑﺎﺯ ﻋﺎﺷﻮﺭﺍ
ﺧﻴﻤﻪ ﻫﺎ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺟﺎﻳﺶ ﺍﻣﻦ ﺍﺳﺖ
ﻋﻠﻢ ﻋﺒـﺎﺱ ﻫــﻢ
ﺩﺳﺖ ﻧﻴﻜﻮﯼ ﮔﻞ ﺳﺮﺳﺒﺪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﺳﺖ
ﺭﻫﺒﺮﻡ ﺧﺎﻣﻨﻪ ﺍﻳــﺴﺖ
ﺭﻫﺒﺮﻡ ﺳﻴﺪ ﻭ ﺍﻭﻻﺩ ﻋﻠﯿــﺴﺖ
ﺭﻫﺒﺮﻡ ﺍﺧﻢ ﻛﻨـﺪ
ﺑﻪ ﻋﻠﯽ ﻣﺎﺩﺭﺗﺎﻥ ﺩﺍﻍ ﺷﻤﺎ ﻣﻴﺒﻴﻨﺪ
ﺣﺎﺝ ﻫﻤﺖ ﺭﻓﺘﻪ،ﻛﺎﻇﻤﯽ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﻴﺴﺖ
ﭘﺪﺭ ﻣﻮﺷﻚ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻫﻢ ﺭﻓـﺖ
ﻟﻴـﻚ ﺍﺯ ﻋﺎﻟﻢ ﻏﻴﺐ
ﺑﺎﺯ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﺣﺎﺝ ﻗﺎﺳـﻢ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ
ﻛﻪ ﺳﻠﻴﻤﺎﻧﯽ ﻛـﺮﺩ، ﻫﻤﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ
ﻫﻤﮥ ﻣﺎ ﻫﺴـﺘﻴﻢ
ﻛﻮﺭ ﺧﻮﺍﻧﺪﻳﺪ ﺍﮔــﺮ، ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻴﺪ
ﻛﻪ ﻋﻠﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﺳﺖ
ﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﻴﻌﺖِ ﻣﺴﻠﻢ، ﻫﻤﻪ ﺍﻳﺮﺍﻧﻴﺴﺖ
ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﻥ ﺧﻮﺩ ﺍﻣﻀﺎ ﻛﺮﺩﻳﻢ
ﺧﺎﻙ ﭘﺎﯼ ﻧﻮﻛـﺮ ﺍﺭﺑﺎﺑﻴـﻢ
ﺑﺎﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺍﻧﮕﺎﺭ

ﻫﻮﺱ ﺭﻭﻳﺶ ﻻﻟﻪ ﻛﺮﺩﻩ

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۳ ، ۰۲:۰۲
seyed ahmad
وصیت کرده ام هنگام مرگم
حسینی ها همه پیشم بمانید
نه یاسینی، نه فرقانی، نه رحمن
برایم قدری عاشورا بخوانید
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۳ ، ۱۴:۵۴
seyed ahmad
روزی ام ساز که در یک سحر ماه خدا
پیش شش گوشه بساط سحری پهن کنم
یا ابا عبدالله...
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۳ ، ۱۴:۵۰
seyed ahmad
در دعای سحرت
در مناجات خدایی شدنت
هرگز از یاد مبر
من جامانده بسی محتاجم...
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۳ ، ۱۴:۴۸
seyed ahmad

من از این نفس از این بی سر و پا خسته شدم
خودم از دست خودم آه خدا خسته شدم
اینکه هر روز بیایم تو مرا عفو کنی
بروم باز خطا پشت خطا خسته شدم
من از این چشم که جز تو همه را می بیند
از همین کوری و این منظره ها خسته شدم
به همه وعدۀ جبران محبت دادم
جز تو ای خوب... از این رسم وفا خسته شدم
لا اقل کاش دمی شکر گذارت بودم
من از این لال زبانی به خدا خسته شدم
ای که ناگفته همه حاجت ما رادادی
قسمتم کن بروم کرببلا خسته شدم

 

شاعر : موسی علیمرادی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۳ ، ۱۴:۴۲
seyed ahmad

"نخونید از دستتون رفته"


هرکه دارد به سرش شور و نوا بسم الله

هرکه دارد سر همراهی ما بسم الله

تشنگان حرم خون خدا بسم الله

هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله

بأبی أنت و أمی یا أباعبدالله

 ---

ما همه در به در و غم زده و حیرانیم

ما همه عاشق و دلداده  و بی عنوانیم 

سگ بی نام و نشان حرم سلطانیم

شب جمعه همگی سینه زنان میخوانیم

با دو صد سوز دل و چشم تر و ندبه و آه

بأبی أنت و أمی یا أباعبدالله

 ---

ما غلامان غلامان حسینی هستیم

ما خمار می نابش شده وسرمستیم

همگی حلقه به گوشیم و سگ در بستیم

سر به دار ره صاحب علم بی دستیم

میسرایم به امیدی که علمدار سپاه…

بأبی أنت و أمی یا أباعبدالله

 ---

ما که هر هفته برایش دو سه هیئت داریم

از طفولیت مان نور بصیرت داریم 

دست در دست علمدار ولایت داریم

ما که بر لطمه و سینه زنی عادت داریم

مادرم کرده سفارش که بگو اول ماه

بأبی أنت و أمی یا أباعبدالله

 ---

ما در این میکده از روز ازل سربازیم

دل و دین در ره سلطان وفا می بازیم

به سیاهی حسینیه مان می نازیم

همگی در دل خود کرببلا می سازیم

قَبرُهُ – إِلَی الأَبَد – فی قُلوبٍ مَن والاه

بأبی أنت و أمی یا أباعبدالله

 ---

دلخوشیم گرد و غبار ره جانان هستیم

ریزه خواران سر سفره ی سلطان هستیم 

خوش به حال دل ما که ز گدایان هستیم

مور سرگشته ی دربار سلیمان هستیم

نوکری اش به همه کرده عطا حشمت و جاه

بأبی أنت و أمی یا أباعبدالله

 ---

ما نوه های ولایی اویس قرنیم

ساکن کرببلائیم و به دور از وطنیم

همگی گریه کن داغ شه بی کفنیم

به مصیبات حسین بن علی سینه زنیم

ذکر لبهای مجانین به هوای قتلگاه

بأبی أنت و أمی یا أباعبدالله

 ---

یاد آن پیکر غرق خون و زیر و رو شده

یاد آن چکمه که سدّ نفس گلو شده

یاد سر نیزه که در دهان او فرو شده

یاد آن پیرهنی که با لگد رفو شده

رفقا دم بگیریم به یاد بوریای شاه

بأبی أنت و أمی یا أباعبدالله

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۳ ، ۱۴:۲۸
seyed ahmad

داعش، عمویی با دم شیر بازی نکن
برگرد بابا جون، انقده لجبازی نکن
ایندفعه فرق میکنه، نزار بشیم وارد کار
صحبت از کرب و بلاس، گوش بده خاک بازی نکن
تو که هیچی، برو به شمر و یزید بگو بیان
برو بچه، با بزرگتر از خودت، بازی نکن
ما اگه بیایم تو کار، باید دو پا قرض بگیری
بدو بابا، بدو، واسه ما جو سازی نکن
شنیدم گفتی میخوای به ایرانم سر بزنی
خندیدیم، بسه دیگه، زیادی فیلم بازی نکن
خلاصه تا وقت داری فرار کن و اونجا نمون
خشم ما حیدریه، با دم شیر بازی نکن

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۳ ، ۱۴:۱۸
seyed ahmad

بنام آنـکـه هـمـیـشـه “رفیقم” بـود؛

                         «یـا رَفیقَ من لا رفیقَ لـ ه»

مے دانے دوستـ  من…

باید بطلبد

را زمانے مے فهمے که دلت هوایے گوشه ے حرمش باشد

و هیچ راهے تو را به مقصود نرساند

و چاره اے جز اشک ریختن برایت نماند… 

مے دانے

حکایتِ عجیبے دارد این اشک

کافیستـ حروفش را به هم بریزے تا بشـود کـاش

کاش بیـن ما و گناه  سیـم خاردار بود

کاش راه غلـــط را مین گذارے مے کردنـد

کاش آنقدر گنـاهـانـم زیاد نبـودند

 کاش کسے  چـو من بـ ه نـزد یـار بـے بـَها نـَبود

کاش جــوابــ نـالـ ه هایم را مے داد یـار

کاش مے شد گام هاے خستـہ ام این جاده ِانتظار را به انتها برسانند

کاش…

حرف ے نیست، جز یک جفت چشــم پر از اشک…

+ ای معناے واقعے تمام زندگے ام…

عاشق ے پیداست از زار ے دلم

لذت عشق به همین حسِّ بلاتکلیفے ست

لطف تو شاملم آیا بشود؟ یا نشود؟

امـــــا

ایـن وصله ها،

نـا امیـدی

بـه ما “ن م ی چ س ب د

+ هنـوز امیـدوارم که روزے به سوے حرمت عاشقانه پر خواهم زد.

با عشق ممکن است تمام محال ها…


التماس دعا 

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۳ ، ۰۴:۴۸
sepide ...

توی آمریکا مراسم روضه گرفته بودیم
شب اول یه سیاه پوست هم اومد روضه
.
براش یه مترجم گذاشتیم
.
شبای بعد، همین جور هی تعداد سیاهپوست ها زیاد میشد تا مجبور شدیم یه جای دیگه روهم برای مراسم بگیریم.
شب آخر ۱۵۰ تا سیاهپوست گفتن که میخوان شیعه بشن!
.
پرسیدم برای چی میخواین شیعه بشین؟!
.
همه نگاه کردن به سیاهپوستی که شب اول اومده بود روضه!
.
ازش پرسیدم برای چی شیعه شدی؟
.
گفت: شب اول یه تیکه از روضه جون رو خوندی( غلام سیاه امام حسین)
.
همونی که وقتی امام حسین سرش رو گذاشت روی پای خودش، سه بار سرش رو انداخت گفت جایی که سر علی اکبر بوده جای سر جون نیست!!؟
.
ولی امام حسین سرش رو گذاشت روی پاهاش و جون شهید شد..
.
من رفتم به این سیاهپوستا گفتم: بیایید که دینی رو پیدا کردم که توش سیاه و سفید فرقی نداره....

۱۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۳ ، ۰۲:۰۴
seyed ahmad

Up Page
کد پرش به بالای صفحه وب