وجودش کلِ هستی را خریده
بگویم از مه رویِ محمّد
کسی زیباتر از او را ندیده . . .
----
قسم به آیه آیه ناب صحیفه
محال دوستیمون با پیرو سقیفه
مگه یه حرفو چند دفعه میگن به آدم
که ما فقط علی رو میدونیم خلیفه
----
بر آن قومی که زهرا کرده لعنت
سخن تز آشتی معنا ندارد
سخن از هفته وحدت میارید
که سنی در دل ما جا ندارد
ع.. ملعون و محکوم است زیرا
رضایتنامه از زهرا ندارد
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست
مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین
می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش ازین ها حرمت کوی منا دارد حسین
پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست
اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین
بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین
رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند
تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین
بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب
ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین
سروران، پروانگان شمع رخسارش ولی
چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین
سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق
می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین
او وفای عهد را با سر کند سودا ولی
خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین
دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا
با کدامین سر کند، مشکل دوتا دارد حسین
سیرت آل علی (ع) با سرنوشت کربلاست
هر زمان از ما،یکی صورت نما دارد حسین
آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین
دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت
داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین
بعد ازینش صحنه ها و پرده ها اشکست و خون
دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین
ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ای
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین
دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین
شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا
جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین
اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار
کاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین
هرچه که بود گذشت از فضیلت شب قدر دلمان خوش است به شب اول محرم
هرچه که بود گذشت از فضیلت شب قدر دلمان خوش است به شب اول محرم
رمضان رفت و به دل هست هوای رمضان
وه هوایی به خداوند و نوای رمضان
راز این ماه مبارک چه کسی می داند
پی نبردیم به رازش به خدای رمضان
جان و دل شد همه جا راه پر آواز خدا
در سحر ها همه جا دست دعای رمضان
روز شب ما به تلاوت بنشینیم وچه خوش
بارها گفتن الغوث و هوای رمضان
ویژه در آن شب قدری که صفای دگر است
ذکر العفو و قدوس و صفای رمضان
من در آیینه یا رب و در آن خُلصنا
سوز دل دیدم و بگرفت جلای رمضان
رسم عاشق نه چنین باد که دست بردارد
ازخداوند کریم و ز فضای رمضان
گر چه هر روز بنوشیم ز آن باده عشق
لیک خوش باد تلاوت به شبای رمضان
نکند در سحر ازعشق خدا دست کشیم
که رود پاک زسر دست شفای رمضان
عشق و مستی همه از جانب او آمده است
بعد شعبان همه مستیم به پای رمضان
گشته امشب شب آخر دل ما هم به وداع
ای خدایا بده پاداش و جزای رمضان
گر چه دل گریه کنان است ولیکن که امید
دارد از سال دگر بهر ندای رمضان
شام آخر شد و فردا مه نو چشمک زن
عید خوش یوم تو آمد که برای رمضان
بده یارب همه را عیدی این ماه عزیز
هم به این (فاتح) دلسوخته ردای رمضان
وقتی بساط گریه مهیا نمی شود --- وقتی که بغض بین گلو جا نمی شود
وقتی تمام شب به در خانه کریم --- در می زند گدا و دری وا نمی شود
وقتی که واژه های غزل هم اگر رسید --- در پیش تو ردیف شود اما نمی شود
وقتی کسی ز غربت و از درد بی کسی --- سر می زند به کوه و دیوانه می شود
وقتی جواب دل مجنون بی قرار --- آید زسمت خانه ی لیلا نمی شود
وقتی پس از معاینه ها گویدت طبیب --- این قلب مرده است مداوا نمی شود
وقتی که انتظار سحر می کشد تو را --- با این شب دراز که فردا نمی شود
وقتی به دور بستر مرگ دلت همه --- گویند خوب می شود اما نمی شود
وقتی که از خجالت ارباب چشم تو --- حتی گشوده بهر تماشا نمی شود
یک راه مانده بهر تو آن هم زیارت است --- مشهد برو که کار تو اینجا نمی شود
دستت بزن به دامن سلطان که هر جواب --- از او شنیده می شود جز او نمی شود