ابزار وبلاگ

حضرت زهرا سلامُ علیها :: انا المجنون

انا المجنون

میعادگاه عاشقان حسینی

انا المجنون

میعادگاه عاشقان حسینی

حواسمان هست یا نــــــــه !... اگر شهید نشویم، باید بمیریـم ... <<>>
1 2 3 4 5 6 7 8
<<>>
------ آقا چقدر نام شما مزه می دهد.. ----
دایی جونم..

شهید سید مسعود مؤیدی
تاریخ تولد 1345
تاریخ شهادت 1362/12/08
محل شهادت : جزیره مجنون
نام عملیات: خیبر
پیامک
نویسندگان
---- لب های من عسل شده از گفتن حسین ---
عمو جونم..

شهید سید کمال الدین مؤیدی
تاریخ تولد 1342/02/04
تاریخ شهادت 1364/11/22
محل شهادت : فاو
عملیات: ولفجر8
بر هر که بود ضد "ولایت" لعنت..


لحظه های انتظار..


حرفهایتان
  • ۵ آذر ۹۴، ۱۳:۳۷ - ❤منتـــظر المـهـدی❤
    عالی ++....

آخرین مطالب

۱۲ مطلب با موضوع «مذهبی :: ائمه اطهار :: حضرت زهرا سلامُ علیها» ثبت شده است

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۴۷
seyed ahmad


من محال است که دست از سر اولاد علی(ع) بردارم!!

یا که پا بر روی پیمان علی(ع) بگذارم..

روز محشر نروم سوی بهشت تا وقتی!

رد سیلی به روی نحس عمر بگذارم..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۱۱
seyed ahmad

به مادرم زهرا:

مادرم سلام من که می دانم نامه را میخوانی آخر این نامه از یک دل شکسته در آمده

مادرم حال و هوای این روزهای شهرمان دیدنیس هر کس به دنبال تهییه وسایل عید

مادرم دغدغه مردم نگرانی پسته و مد جدید لباس های بهاری و تعطیلات هوای کدام شهر بهتر است و ..

مادرم به نظر تو امسال عید چگونه است؟

میگویند سال خوش یمنی است!!

میگویند چهارم عید است اشکال ندارد تا چهارم عید شادی ها و دید و بازدید هایمان را می کنیم بعد شما...

اصلا می گویند روایت اول معتبر نیس روایت دوم هم که بعد عید پس خیالمان راحت شد..

مادرم خاک بر دهان من که نمی دانم چه می گویم آخر مگر مادر مرده عید دارد؟

مادر این مردم ما را نمی فهمند به ما می گویند شما افراطی هستید می گویند یعنی چی محرم عزا ، صفر عزا ، فاطمیه عزا ، رمضان عزا !!!

مادرم از ما هم انتظار نداشته باش ما هم حرفی بیش نیستیم

اگر ما عزادار بودیم این وضعمان نبود این همه گناه این همه...

ولی مادرم ما پسران و دختران تو هستیم اینروزها که همه در تکاپوی شادی هستند،

ما در غم شما عزاداریم لباس های عید ما پیراهن مشکی و شال های عزایی است که محرم برای پسر شما و حال برای شما بر تن می کنیم..

مادر امسال عید ما با صورت های زخمی خود به مردم اعتقاد خود را نشان میدهیم که:

مادر مرده عید ندارد.....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۲ ، ۱۴:۳۱
seyed ahmad

تمام شهر پی کشتن ولی بودند

نبود مردی و نامردها ولی بودند

که هر کدام به تفسیر خود یلی بودند

چهل نفر که همه قاتل علی بودند

به سمت حادثه برگشت آن همه انگشت

قسم به فاطمه دیوار و در علی را کشت

به کوچه آمده رخصت گرفته اند از هم

و صف به صف همه نوبت گرفته اند از هم

سپس دویده و سبقت گرفته اند از هم

برای ضربه رضایت گرفته اند از هم

تمام نیتشان قربة الی الله است

و تازه ضربه ی دستی بزرگ در راه است

یکی غلاف به قصد ثواب بردارد

یکی به نیت مولا طناب بردارد

دری که سوخت به یک سمت تاب بردارد

لگد اگر بزنندش شتاب بردارد

برای کشتن مولا شتابِ در کافی است

برای حفظ امامت دو تا پسر کافی است

گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد

چهل نفر همه رفتند و یک نفر آمد

چنان بلند شد و دست سمت سر آمد

به سوی فاطمه دیوار مثل در آمد

همیشه کوچه غمِ اهل سوختن باشد

خصوصا اینکه تماشاگرش حسن باشد

حسن که ضربه ی سختی به طاقتش می خورد

حسن که ضربه ی اصلی به غیرتش می خورد

چه خوب بود که سیلی به قامتش می خورد

ولی از این همه بادی به صورتش می خورد

همین نسیم، حسن را هزار سال بس است

برای گریه ی هر شب همین خیال بس است

گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد

ز سمت کوچه ی سر نیزه ها خبر آمد

که شمر جای مغیره در این گذر آمد

ولی نه روبروی او که پشت سر آمد

غلاف خنجر و حنجر به جای بازو شد

شبیه مادرش آخر شکسته پهلو شد

رسید روضه به جایی که دیدنش سخت است

به حنجری که یقینا بریدنش سخت است

تنی که مثله شود پا کشیدنش سخت است

"صدای وای بنی" شنیدنش سخت است

اگر چه سخت سرت را، ولی جدا کردند

چنان که فاطمه را از علی جدا کردند

همین که تیر رها کرد تیغ می بُرّد

رفیق می زند و نا رفیق می بُرّد

و بوسه گاه نبی را دقیق می بُرّد

عمیق بوسه زده عمیق می بُرّد

چنان پرنده که هی بال را به هم زده است

صدای فاطمه گودال را به هم زده است


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۲ ، ۱۴:۳۲
seyed ahmad

مردک پست که عمری نمک حیدر خورد

نعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد

ایستادم به نوک پنجه ی پا اما حیف

دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد

هرچه کردم سپر درد و بلایش گردم

نشد ای وای که سیلی به رخش آخر خورد

آه زینب تو ندیدی! به خدا من دیدم

مادرم خورد به دیوار ولی با سر خورد

سیلی محکم او چشم مرا تار نمود

مادر از من دوسه تا سیلی محکمتر خورد

لگدی خورد به پهلوم و نفس بند آمد

مادر اما لگدی محکم و سنگین تر خورد

حسن ازغصه سرش را به زمین زد، غش کرد

باز زینب غم یک مرثیه ی دیگر خورد

قصه ی کوچه عجیب است (مهاجر) اما

وای از آن لحظه که زهرا لگدی از در خورد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۲ ، ۱۴:۲۹
seyed ahmad

کوتاه کن کلام ... بماند بقیه اش

مرده است احترام ... بماند بقیه اش

 

از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود

آن هم نشد حرام ... بماند بقیه اش

 

هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت

آمد به انتقام ... بماند بقیه اش

 

شمشیرها تمام شد و نیزه ها تمام

شد سنگ ها تمام... بماند بقیه اش

 

گویا هنوز باور زینب نمی شود

بر سینه ی امام؟ ... بماند بقیه اش

 

پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته

در بین ازدحام... بماند بقیه اش

 

راحت شد از حسین همین که خیالشان

شد نوبت خیام....بماند بقیه اش

 

رو کرد در مدینه که یا ایهاالرسول

یافاطمه! سلام ... بماند بقیه اش

 

از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش

خون علی الدوام ... بماند بقیه اش

 

سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش

از پیکر امام ... بماند بقیه اش

 

بر خاک خفته ای و مرا میبرد عدو

من میروم به شام ...بماند بقیه اش

 

دلواپسم برای سرت روی نیزه ها

از سنگ پشت بام ...بماند بقیه اش

 

دلواپسی برای من و بهر دخترت

در مجلس حرام ...بماند بقیه اش

 

حالا قرار هست کجاها رود سرش

از کوفه تا به شام ... بماند بقیه اش

 

تنها اشاره ای کنم و رد شوم از آن

از روی پشت بام ... بماند بقیه اش

 

قصه به "سر" رسید و تازه شروع شد

شعرم نشد تمام ... بماند بقیه اش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۲ ، ۱۴:۲۸
seyed ahmad

گریان روضه ایم و عزادار فاطمه

عمری اسیر کوچه و بازار فاطمه

جبران لطف مادریش را کجا توان

تا بی نهایتیم بدهکار فاطمه

روز ازل خریده مرا او برای خویش

اکنون اگرشدیم خریدار فاطمه

او یک تنه حریف تمام سپاه شد

جانم فدای آن همه پیکار فاطمه

تا روز حشر شامل نفرین ما شود

هرکس بنا نهاده به آزار فاطمه

هرکس اسیر مشغله ای گشته است و ما

نوکر  شدیم نوکر  دربار فاطمه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۲ ، ۲۰:۲۵
seyed ahmad

زیر باران دوشنبه بعد از ظهر

اتفاقی مقابلم رخ داد

وسط کوچه ناگهان دیدم

زن همسایه بر زمین افتاد

سیب ها روی خاک غلطیدند

چادرش در میان گرد وغبار

قبلا این صحنه را...نمی دانم

در من انگار می شود تکرار

آه سردی کشید،حس کردم

کوچه آتش گرفت از این آه

و سراسیمه گریه در گریه

پسر کوچکش رسید از راه

گفت:آرام باش! چیزی نیست

به گمانم فقط کمی کمرم...

دست من را بگیر،گریه نکن

مرد گریه نمی کند پسرم

چادرش را تکاند، با سختی

یا علی گفت و از زمین پا شد

پیش چشمان بی تفاوت ما

ناله هایش فقط تماشا شد

***

صبح فردا به مادرم گفتم

گوش کن ! این صدای روضهء کیست

طرف کوچه رفتم و دیدم

در ودیوار خانه ای مشکی است

***

با خودم فکر می کنم حالا

کوچه ی ما چقدر تاریک است

گریه،مادر،دوشنبه،در،کوچه

راستی! فاطمیه نزدیک است...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۲ ، ۲۰:۲۴
seyed ahmad

این روزها اصلا به جای بغض ؛ بانو..

انگار مانده در گلویم تکه استخوانی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۲ ، ۲۰:۱۶
seyed ahmad

آی کبوتــر که نشستی روی گنبد طلا
هر کجا پــر میزنی تو حــرم امـام رضـا
من کبوتر بقیعــم با تو خیلی فـرق دارم
جای گنبـد سرمو به روی خــاکا میذارم
خونه ی قشنگ تو کجا و این خونه کجا ؟؟
گنبــد طــلا کجا قبــرای ویـروونه کـــجا ؟؟
اونجا هـــر کـــی میپره طایــر افلاکـــی میشه
اینجا هر کی میپره بال و پرش خـــاکی میشه
اونجـــا خادمــــا با زایــــر آقــــا مهــــربونن
اینجـــا زایـــرا رو از کنـــار قبـــرا میــــرونن
تو که هر شب میسوزه صد تا چراغ دورو برت
به امام رضـــا بگو غریـــب تــویی یا مـــادرت ؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۲ ، ۱۷:۳۹
seyed ahmad

Up Page
کد پرش به بالای صفحه وب