حسین جان..
یک باره دلم گفت که بنویس کلامی
در وصف بلند مرتبه و شاه مقامی
دستی به روی سینه نهادم و نوشتم
از من به حسین بن علی عرض سلامی
حسین جان..
این اشک و روضه حال مرا خوب میکند
رد خور نداشت٬ نسخه ی درمان
حسین جان..
به سرم هر دم و ساعت چو خیالت باشد
این دلم گیر دو چشم و لب و خالت باشد
شبی از مجلس تو غرق به خون برگشتم
مادرم گفت که شیر من حلالت باشد
السلام علیک یا ابا عبدالله(ع)
یک باره دلم گفت که بنویس کلامی
در وصف بلند مرتبه و شاه مقامی
دستی به روی سینه نهادم و نوشتم
از من به حسین بن علی عرض سلامی
حسین جان..
این اشک و روضه حال مرا خوب میکند
رد خور نداشت٬ نسخه ی درمان
حسین جان..
به سرم هر دم و ساعت چو خیالت باشد
این دلم گیر دو چشم و لب و خالت باشد
شبی از مجلس تو غرق به خون برگشتم
مادرم گفت که شیر من حلالت باشد
السلام علیک یا ابا عبدالله(ع)