مناجات نامه..
گویند کریم است گنه می بخشد...
گیریم که ببخشد زخجالت چه کنم؟!!
گویند کریم است گنه می بخشد...
گیریم که ببخشد زخجالت چه کنم؟!!
گویند صاحبدلى، براى اقامه نماز به مسجدى رفت.
نمازگزاران همه او را شناختند؛
پس، از او خواستند که پس از نماز، بر منبر رود و پند گوید.
او پذیرفت. نماز جماعت تمام شد. چشم ها همه به سوى او بود.
مرد صاحبدل برخاست و بر پله نخست منبر نشست.
بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود.
آن گاه خطاب به جماعت گفت:
مردم! هر کس از شما که مى داند امروز تا شب خواهد زیست ونخواهد مرد، برخیزد!
کسى برنخاست.
گفت: حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است، برخیزد!
باز کسى برنخاست.
گفت: شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید؛ اما براى رفتن نیز آماده نیستید.....
عَلیٌّ یَعْسوبُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمالُ یَعْسوبُ الْمُنافِقینَ؛
على پیشواى مؤمنان و ثروت پیشواى منافقان است.
امالى(طوسى) ص 355