استاد علیرضا پناهیان:
در هیئتی که دغدغه مبارزه با
اسرائیل نباشد؛ ابن زیاد هم سینه می زند!
پ.ن: پس از رحلت پیامبر(ص) سران
کفار که به ظاهر اسلام آورده بودند، تئوری جدایی دین از سیاست را اجرا کردند تا با
به حاشیه راندن وجود نازنین مولا علی(ع) جامعه را مجددا به سمت دوران جاهلیت پس از
ظهور اسلام ببرند. و امروز همان جاهلان می گویند دین، از سیاست جداست.
درصورتی که دوران خلافت مولاعلی
(ع) نمونه بارز یک حکومت سیاسی-اسلامی است.
گفت:«زیـــــارت بخــوان»
پیرمـــرد گفت:«ســـواد ندارم»
جوان شـــروع کــرد به خوانـدن.
سـلام داد به معصومیـن تا امام عســکری(ع)
پرسیــــد:«امام زمانـت را می شناسـی؟» پیرمــــرد جواب داد:«چرا
نشناســم؟»
گفت:«پـــــس ســـلام کن»
مــــرد دستش را روی سینـهاش گذاشت:
«الســلام علیـــــــک یـا حجـه بــــن الحسـن الــعسکری»
جوان لبخنـــد زد: «و علیـــک الســـلام و رحمـــة اللّه و
برکاتــة»
مبـــادا امـــام زمـــان کنــارمان باشـد و او را نشنــاسیـم..
یک شب مردی خواب عجیبی دید.او
خواب دید که نزدیک فرشته ها شده و به کارهای آنان نگاه میکند.
هنگام ورود دسته بزرگی از
فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین
میرسند ، باز میکنند وآنها را داخل جعبه میگذارند.
مرد از فرشته ای پرسید: شما
دارید چه کار میکنید؟
فرشته در حالی که داشت نامه را
باز میکرد، گفت:اینجا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم
از خداوند را تحویل
میگیریم.
مرد کمی جلوتر رفت ،باز دسته بزرگ دیگری از فرشته ها را دید که کاغذهایی را که
داخل پاکت میگذارند وآنها را توسط پیکهایی به زمین میفرستند.
مرد پرسید: شما چه کار میکنید؟
یکی از فرشتگان با عجله گفت: اینجا بخش ارسال است ،ما الطاف و رحمت خداوند را برای
بندگان به زمین می فرستیم..
مرد کمی جلوتر رفت و یک فرشته را دید که بیکار نشسته است.
با تعجب پرسید: شما اینجا چه کار می کنیدو چرا بیکارید؟
فرشته جواب داد : اینجا بخش تصدیق جواب است . مردمی که دعاهایشان مستجاب شده ،باید
جواب بفرستند،
ولی فقط عده بسیاز کمی جواب می دهند !!
مرد پرسید: مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟
فرشته گفت: بسیار ساده است ، فقط بگویند خدایا شکرت !
خال لب تو نقطه ی آغاز درسمان
اول "الف" مثال "ابالفضل"، "آسمان"
"با" مثل بانوان حرم مثل بی کفن
"تا" مثل تاولی که زده پای کودکان
"ث" ثار الله ست و ثریای عاشقی
"جیم" جای پای اسب عدو، جسم نیمه جان
"ح" مثل حجمه، حمله و حیرانی و حسین
"خ" مثل خون و خستگی و خصم و خیزران
"د" مثل درد و داغ و دل و دست بی علم
"ذ" مثل ذوالجناح که شد ذوب از فغان
"ر" مثل راه شام، رقیه که آب شد
"ز" مثل زردی رخ گل های بوستان
"س" مثل سایه ی سر و سر نیزه و سنین
"ش" مثل شاخه ای که شده خشک از خزان
"ص" مثل صبر و صدمه و صهبا و صاعقه
"ض" مثل ضجّه ناله و فریاد عرشیان
"طا" مثل طوف دور سر و طیف نور سرخ
"ظا" مثل ظالمی که زده سر روی سنان
"ع" عشق، عاطفه، عَلَم و عِلم و عالمه
"غ" غارت و غم و غضب و سنگ کوفیان
"ف" فاطمه، فدایی و فریاد و فاجعه
"قاف" مثل قصّه، قافله، ققنوس، کاروان
"کاف" کربلا، کبودی و یا کاشف الکروب
"لام" لاله ای که له شده زیر مهاجمان
"میم" مثل مشک، موی سفید و منای عشق
"ن" ناله ندبه نعره و نامردی ددان
"و" مثل وای از دل زینب ،ولای دوست
"ه" مثل هروله پی سرهای بر سنان
"ی" مثل یاس، یاور و یاران کربلا
این بود درس ما ز الفبای نینوا